گلنار؛ زنی كه سی سال است تاوان سگ پدرش را پس می‌دهد

محراب الدین ابراهیمی
گلنار؛ زنی كه سی سال است تاوان سگ پدرش را پس می‌دهد

«کاش مادرم مثل روزهای دیگر گردن بند سگ رمه را محکم می‌بست.»

حدود ۳۰ سال قبل، در یک بعد از ظهر ابری بهار، زندگی یک دختر پانزده ساله در ولایت شمالی بغلان به قمار گذاشته شد. این قمار، قمار فرهنگ حاکم آن دیار بود. یک دختری که هیچ نمی‌دانست چرا و به چه جرمی، باید زن پسر ۲۰ ساله‌ای در روستایش می‌شد که شاید از او متنفر هم بود. بدتر این که او با نامی به خانه‌ی شوهر رفت که ننگ بود. بزرگان روستا فیصله کرده بودند که او به بد داده شوند.

گلنار (نام مستعار)، در آن زمان پانزده سال عمر داشت. او برخلاف دیگر دختران هم روستایی‌اش که با ساز و سرود به خانه‌ی شوهر می‌رفتند، با جبر و ترس به خانه‌ی شوهر رفت.

او را به بد داده بودند تا از خون‌ریزی میان دو خانواده جلوگیری شود. بر اساس این فرهنگ رایج، هرگاه در میان دو خانواده و یا قومی، قتلی صورت بگیرد، برای جلوگیری از خون‌ریزی‌های بیشتر، دختری از خانواده‌ی قاتل باید به خانواده‌ی مقتول به بد داده شود. آن دختر در کنار این که مانند یک برده‌ی جنسی باید سال‌ها زندگی جدیدش را تحمل کند، هیچ‌گونه حق و صلاحیتی ندارد.

اما گلنار هیچ جرمی نداشت. هیچ یک از اعضای خانواده‌اش نیز جرمی را مرتکب نشده بودند. هیچ قتلی هم صورت نگرفته بود. او به دلیل یک اشتباه به بد داده شد. اشتباه و بی‌توجهی مادر گلنار سبب شد که دخترش سی سال را در سختی، بدبختی و به قول خودش در شرمندگی به سر ببرد. او به خاطر یک اشتباه، آرزوی پوشیدن لباس عروسی، جشن و حنا گذاشتن به دستانش را سی سال است با خود حمل می‌کند و احتمالا چندین سال دیگر نیز این کار ادامه پیدا کند.

دختران هنوز هم در برخی از نقاط افغانستان به بد داده می‌شوند. این فرهنگ هرچند به شدت مورد تنفر قرار دارد و کمپاین‌های مختلفی نیز برای خاتمه یافتن آن در سال‌های گذشته راه اندازی شده است؛ اما هنوز هم در ولایت‌های شرقی و برخی از ولایت‌های شمال این وضعیت ادامه دارد. سالانه دختران زیادی به بد داده می‌شوند. آن‌ها قربانی جنایتی می‌شوند که اعضای مرد خانواده‌های‌شان مرتکب می‌شوند.

فتوای علمای افغانستان در مورد بد دادن دختران

در بیست و پنجم ماه اسد سال ۱۳۹۵، شورای سراسری علمای افغانستان با صدور فتوایی، بد دادن دختران را حرام اعلام کرد. این اقدام شورای علمای افغانستان در پی اعتراض یک جوان افغان که باشنده‌ی ولایت پکتیا بود و چندین ماه در کابل خیمه‌ی تحصن بر ضد این فرهنگ بر پا کرده بود، اتفاق افتاد.

شورای سراسری علمای افغانستان در آن زمان گفته بودند که «بد دادن دختران به طور قطعی و شرعی ناروا و حرام است.»

خان‌ولی عادل که خود و خواهرش یکی از قربانیان این فرهنگ بودند، در مقابل خواست خانواده، پدر و اقوامش ایستادگی کرده و پس از آن که اعتراض او در ولایت خودش نتیجه نداد، به کابل آمد و در جاده‌ی دارالامان در مقابل دفاتر اعضای مجلس چندین ماه به اعتراض‌ خود ادامه داد.

اما در قصه‌ی گلنار، او بر خلاف دیگر قضایای بد دادن دختران، قربانی حمله‌ی سگ بر یک دختر شش ساله‌ی همسایه‌ی شان شده است. خانواده‌ی گلنار گله‌دار و مالدار بودند. یکی از روزها، سگی که پاسبان گله‌ی گوسفندهای پدرش بود، خود را از بند رها می‌کند و به یک دختر شش ساله حمله می‌کند. دخترک از ترس سکته کرده و جان می‌دهد. بزرگان روستا فیصله می‌کنند که گلنار باید همسر برادر آن دختر شش ساله شود.

این بانوی روستایی که اکنون حدود ۴۵ سال عمر دارد، مادر پنج فرزند است. او با یک اشتباه مادرش که آن روز مواظب نبود و گردن‌بند سگ گله‌ی‌شان را محکم ببندد، سی سال است که زجر می‌کشد. البته او زجر فرهنگ حاکم در روستاهای افغانستان را می‌کشد تا زجر اشتباه مادرش را.

کاهش سنت بد دادن دختران در این اواخر

با این همه؛ اما مقام‌های محلی در ولایت بغلان مدعی‌اند که این دست رویدادها اکنون بسیار کاهش یافته و امیدوارند که در چند سال محدود دیگر، به کلی از بین برود. یکی از مناطق بغلان که بیشتر درگیری و جنگ‌های درون‌قومی در آن وجود دارد و زمانی فقط دختران تاوان این دشمنی‌های مردان را می‌پرداختند، ولسوالی‌های اندراب بغلان است که اکنون مردم بر علیه این فرهنگ ایستاده است.

باشندگان ولسوالی‌های اندراب می‌گویند که حدود ۱۷ سال است که فرهنگ بد دادن دختران در مقابل جرم و خون‌بهای قتل مردان خانواده، از سوی عالمان دینی و بزرگان قومی این ولسوالی‌ها ممنوع اعلام شده است.

محمد امان، رییس شورای انکشافی ولسوالی بنو به صبح کابل می‌گوید، با وجودی که در سال‌های اخیر قتل‌های زیادی به دلیل دشمنی‌های درون‌قومی در این ولسوالی‌ها اتفاق افتاده است؛ اما در هیچ موردی زنان و دختران در آن قربانی نشده‌اند.

به گفته‌ی محمد امان، نتایج تلخ بد دادن دختران که برعلاوه‌ی پایان نیافتن دشمنی به دشمنی‌های تازه منجر شده بود، سبب شد که بزرگان قومی و عالمان دینی چنین تصمیمی را بگیرند که اکنون همه از آن راضی‌اند. به ویژه به گفته‌ی او، به زنان حرمت گذاشته می‌شود.

ریاست امور زنان ولایت بغلان نیز می‌گوید که موارد بد دادن دختران در این ولایت کاهش چشم‌گیری پیدا کرده است. خدیجه یقین، رییس امور زنان بغلان به صبح کابل می‌گوید: «در ده ماه گذشته‌ی امسال، هیچ موردی از بد دادن دختران در این ریاست ثبت نشده است؛ در سال‌های گذشته نیز آمار بد دادن دختران وجود داشت؛ اما بسیار پایین بود.»

اما زنانی که سی یا بیست سال قبل قربانی این فرهنگ شده‌اند، به سختی باور می‌کنند که مردان افغانستان دست از این کار برداشته باشند. گلنار، یکی از این زنان است که وقتی می‌شنود، بد دادن دختران از بین رفته و یا بسیار کم شده است، اشک می‌ریزد. شاید این اشک شوق باشد و یا هم حسرت درد سی‌ساله که به ما نمی‌گوید.

احمد (نام مستعار) یکی از بزرگان قومی در بغلان که حدود ۷۰ سال سن دارد، چشم دیدش را که از رویدادهای مختلف بد دادن و ازدواج‌های زیر سن چنین می‌گوید: «بسیار زیاد ای گپا بود اولا. کسی از دختر پرسان نمی‌کد که همی نفره قبول داره یا نی. پدرش یا کاکایش و یا برادرش که قول می‌داد هر رقم که می‌شد دختر را به همو نفر به شوهر میدادن. چند روز دختر گریان می‌کد باز آرام میشد. حالی ای گپا گم شده. تا که دختر قبول نکنه به شوهر نمیتن. حتا حالی می‌رون خانه‌ی داماد را می‌بینن و حتا خود دختر داماد را می‌بینه.

احمد که حالا سن و سالی از او گذشته است، می‌گوید که در بسیاری از این بد دادن‌های دختران یا مجبور کردن آنان به ازدواج‌های نخواست و پیش از وقت، باعث می‌شد جنجال‌ها بین خانواده‌ها بیشتر شود و به دشمنی‌های بیشتری بینجامد. «به نظرم همی گپ خوبست. چرا که در او وقت‌های ما که دختر را بدون رضایتش به شوهر می‌دادن باز پسان بسیار جنجال می‌شد. یگان دختر پس از عروسی هم در خانه‌ی خسر روز بدی می‌کد و هر روز جنگ و جنجال در خانه‌ها پیدا می‌شد.

احمد نه تنها شاهد ازدواج‌های اجباری دختران نوجوان و بد دادن دختران بوده است؛ او از ازدواج‌هایی می‌گوید که دختران را در گهوره برای مردان جوان لفظ می‌دادند و این مردان تا جوان شدن دختر، تلاش می‌کردند که مهریه‌ی او را بپردازند. «بسیاری دخترا حتا در گهواره می‌بود برای جوانای ۲۰ ساله و ۲۵ ساله «لَوَظ» (لفظ) می‌دادن. باز او نفر می‌رفت ایران و پاکستان و یا مزدوری مردم را می‌کد تا کلان شدن دختر پیسه پیدا می‌کد باز که دختر کلان می‌شد نکاح میکدن.»

بد دادن، اجبار به ازدواج دخران از طرف خانواده، به شوهر دادن اطفال زیر سن، از فرهنگ‌های جا افتاده در جامعه‌ی اطرافی افغانستان بوده است که در مواردی این اتفاق‌ها با پادرمیانی مجریان قانون و عالمانی دینی انجام شده است.

 عوامل کاهش سنت بد دادن دختران در میان مردم

رییس امور زنان بغلان، بالارفتن سطح آگاهی مردم در مورد حقوق زنان، جدی گرفته شدن این مسأله از سوی شورای علما و بزرگان قومی و حرام اعلام شدن بد دادن دختران را، از عوامل کاهش این فرهنگ عنوان می‌کند؛ اما در ولایت بغلان هنوز هم ولسوالی‌هایی هستند که به دلیل موجودیت تفنگ‌داران غیر مسؤول و اتفاق افتادن قتل‌هایی که به دور از دسترس دولت مرکزی استند، هنوز دختران بهای این جرم‌ها را می‌پردازند.

این اقدام هرچند در کوتاه مدت مانع قتل دیگری می‌شود؛ اما انسان‌های دیگری را دست و پا بسته به جهنم ساخته‌ی دست مردان می‌فرستند که یک عمر باید شکنجه و درد را تحمل کنند.

با این همه، هنوز هم آمار خشونت در ولایت بغلان بالا است. رییس امور زنان بغلان می‌گوید، با وجود تلاش‌های زیادی که برای جلوگیری از خشونت با زنان جریان دارد؛ اما هنوز هم خشونت‌های خانوادگی و قتل‌های ناموسی در این ولایت تکان‌دهنده است.