آن سالهای حکومت طالبان در هرات، یکی از خاطرات بدی که در ذهن تک تک باشندهگان هرات نقش بسته است، صحنههای کشتار و قتلهایی است که طالبان در استدیوم ورزشی هرات به راه انداخته بودند و هر شهروند هرات که از بخت بد شاهد این قتلها میبود دیگر تا مدتها نمیتوانست از وحشت و ترسی که این کشتارها در جان آنها میانداخت، خیال آسوده داشته باشد.
دانیال که در زمان حکومت طالبان در هرات ساکن بود میگوید: «در آن روزهایی که شهر هرات را وحشت و ترس فرا گرفته بود، روزی نبود که طالبان کسی را به استدیوم ورزشی هرات نمیآوردند و او را به جرمی تیر باران نمیکردند و به قتل نمیرساندند.»
دانیال در آن سالها که در اوج جوانی بود، هر روز با جمعی از جوانان دیگر عصرها به استدیوم ورزشی هرات میرفتند و به ورزش مشغول میشدند؛ اما این مکان که در آن سالها تنها مکان رسمی برای ورزشهای همگانی در هرات بود، بعد از حضور طالبان حالا دیگر تبدیل شده بود به قتلگاهی برای مردم هرات و این کشتار هر روز در هرات یک اتفاق عادی بود که باید میافتاد.
دانیال میگوید؛ در یکی از همین عصرها من و چندتا از همگروههایم مشغول گرم کاری بودیم که ناگهان چند موتر داتسن که مردان مسلح طالب سوار بر آن بودند با سرعت وارد محوطهی ورزشگاه شدند و با آمدن این موترها و مردان مسلح خاکباد بزرگی راه افتاد. طالبان موترهای خود را در وسط میدان توقف دادند و بعد خیلی سریع از موترهایشان پیاده شدند. این مردان طالب، سه مرد اسیر را که دستانشان را با دستمالهای گردنشان بسته بودند و چشمانشان را با پارچههای سیاه، وسط میدان کشال کردند و این سه مرد را به زور داشتند میآوردند و آن مردان فقط فریاد میزدند که ما کاری نکردیم و ما را نکشید.
مردان طالب جمعیتی که در دور و نزدیک محوطهی ورزشگاه بودند را صدا میزدند تا بیایند و شاهد به قتل رساندن این مردان باشند و تعدادی از مردم که از طالبان میترسیدند کم کم جمع میشدند و آنهایی هم که طاقت تماشای چنین صحنهای را نداشتند، سعی میکردند در همان فاصلهای که هستند خود را نگه دارند و شاهد خونریزی و کشتن این مردان نباشند.
بعد از این که تعدادی از مردم به دور آن مردان طالب و آن سه مرد اسیر جمع شده بودند، یکی از مردان طالب با مخاطب قرار دادن مردم آن سه مرد اسیر را متهم به این کرد که قصد داشتند از اموال بیتالمال دزدی کنند و مفتی طالبان بعد از شنیدن جرم آن مردان، آنها را محکوم به مرگ کرده است و به این افراد طالب دستور داده بود که این مردان را در حضور جمع به رگبار گلوله ببندند تا درس عبرتی باشد برای دیگران.
دانیال میگوید کسی از دوستان او این سه مرد را میشناخت و اصلا این مردان چنین قصدی را نداشتند و فقط چون این مردان با افراد طالب همکاری نکرده بودند تا به یک دیپوی اسلحه دست پیدا کنند، آنها را متهم به دزدی ساخته و میخواستند با اتهام دروغی به قتل برسانند.
دانیال میگوید که آن عصر شاهد آن بود که افراد طالب به چه راحتی ان سه مرد بیگناه را به رگبار گلوله بستند و حتا بعد حاضر نشدند که اجساد آن سه مرد را با خود ببرند؛ تا روزها اجساد آن مردها وسط میدان ورزشگاه باقی مانده بود و دیگر دانیال آن عصر با دیدن چنین صحنهای حاضر نشد که پایش را به ورزشگاه هرات بگذارد و همیشه از ورزشگاه هرات هراسی به دل داشت و حتا تا مدتها بعد از سقوط طالبان نیز دانیال ترس داشت از این که پای خود را به ورزشگاه هرات بگذارد.
پینوشت ۱: دانیال دایان در هرات، همکار در این گزارش است
پینوشت: مطالب درج شده در این ستون، برگرفته از قصههای مردمی است که قسمتی از زندگی خود را تحت سلطهی طالبان در افغانستان گذراندهاند و خاطراتشان را با روزنامهی صبح کابل شریک کردهاند. خاطراتتان را از طریق ایمیل و یا صفحهی فیسبوک روزنامهی صبح کابل با ما شریک کنید. ما متعهد به حفظ هویت شما و نشر خاطراتتان استیم.