تلاشها برای از سرگیری گفتوگوهای صلح و البته امضای تفاهمنامهای که پیش از آن به تأیید دو طرف مذاکرهکننده، -امریکا و طالبان- رسیده بود، بار دیگر آغاز شده است؛ اما مسأله این است که رویکرد و طرح حکومت، احزاب، سیاستمداران و مردم افغانستان در این رابطه چیست؟ آیا مثل گذشته هر کدام از جزیرهها و کارتلهای قدرت و جداافتاده از یکدیگر به مسأله مینگرند، یا این بار برای منافع ملی و رسیدن افغانستان به ثبات و صلح پایدار، همآهنگ و یکصدا وارد مذاکرات خواهند شد. دغدغهی مردم این روزها بیشتر از آن که از سرگیری مذاکرات باشد، روشن شدن تکلیف پراکندگیها و رسیدن به یک اجماع داخلی است؛ اگر چنین نباشد، صلح موردپسند و خواست مردم تحقق نخواهد یافت؛ یا اگر صلحی هم در کار باشد، از موقف ضعف و به سود مردم نخواهد بود.
مشکل دیگر در مورد صلح، عدم شفافیت و مخفی نگهداشتن مفاد توافقنامهی قطر و محتوای آن است که تا حالا به صورت روشن بر هیچ کسی هویدا نیست. این که اگر گفتوگوهای صلح از سر گرفته شود، در ادامهی متن توافقشدهی قبلی بین ملابرادر و خلیلزاد خواهد بود یا این بار چیزهای جدیدی وارد آن خواهد شد؟ آیا حضور و خواست حکومت و مردم افغانستان نیز در نظر خواهد بود یا مثل گذشته، پس از توافق طالبان با امریکا، حکومت افغانستان به صورت جداگانه، با طالبان مذاکره خواهد کرد؟ طالبانی که بارها اعلام کرده اند، حاضر نیستند بر سر چیزی با حکومت افغانستان دور یک میز بنشینند.
حالا گویا طرحی به دست رسانهها رسیده است که طراح آن رییسجمهور کشور است. طرح هفت مرحلهای که به بیرون شدن نیروهای امریکایی از افغانستان، همکاریهای پس از آن، گفتوگوهای بینالافغانی، آتشبس، رفع مشکلات و ناهنجاریها و حضور مردم در ساختار سیاسی آینده، اشاره کرده است.
حکومت افغانستان پیش از این نیز، بارها از طالبان خواسته است که خشونتها را کنار گذاشته و با اجرایی شدن آتشبس فوری، به گفتوگوهای بدون قید و شرط صلح حاضر شوند؛ اما طالبان هیچ وقت به این خواست توجه نکرده و حتا پس از آتشبس سهروزه و موقتی نیز، دوباره به سنگر خود برگشته اند.
حکومت افغانستان در سالهای گذشته، پول زیادی برای شورای عالی صلح، هزینه کرد؛ اما در نهایت به این نتیجه رسید که این شورا، کاری از پیش نبرده و باید وزارت دولت در امور صلح را ایجاد کند.
طرح حکومت افغانستان بیشتر بر سه بخش متمرکز است؛ نخست مذاکره با امریکا، طالبان و پاکستان؛ دوم، گفتوگو با کشورهای منطقه و جهان که در مسألهی افغانستان دخیل استند و سوم اهمیت و فوریت تلاشهای بیشتر برای رسیدن به صلح.
طرح در چند ماده به چگونگی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، مطمئن شدن طالبان از این مسئله، صحبت با کشورهای حامی طالبان، جهان اسلام، سازمانهای بینالمللی، رسیدن به حکومتداری خوب، قوی شدن نیروهای امنیتی و رفع مشکلات کشور نیز پرداخته است.
چیزی که همه روی آن تأکید دارند، اول رسیدن به یک اجماع سراسری است؛ تا هیأت مذاکرهکنندهی افغانستان، از موقف قوی و محکم وارد گفتوگوها شود و گرنه کلاف سردرگم صلح، همچنان پیچیده و بازنشدنی خواهد ماند. از قرائن و شواهد مشخص است که تا رسیدن به صلح و اجماع ملی در داخل، هنوز راهی درازی در پیش است. بر اساس طرح حکومت، در کوتاهمدت و درازمدت، کارهای زیادی از جمله، در نظر گرفتن خواست و نظر جناجهای سیاسی، جامعهی مدنی، مردم، جوانان، بانوان، کشورها و سازمانهای بینالمللی باید در نظر گرفته شود.
گفته میشد که به زودی گفتوگوهای صلح این بار با حضور طالبان و شرکت نمایندگان حکومت افغانستان در چین شروع خواهد شد؛ اما به نظر میرسد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. این یک فرصت مناسب برای رسیدن به صلح است؛ هر چند، با امضای توافقنامهی صلح و اجرایی شدن آن شاید خشونتها و جنگ در افغانستان متوقف نشود؛ اما کم خواهد شد. آرزوی مردم افغانستان در تمام این سالها زندگی در صلح و آرامش بوده است؛ حتا اگر نسبی و محدود باشد.