میتوان گفت که در دموکراسی نیمبند افغانستان، انتخابات پارلمانی – سوای از اتهام تقلب و ضعف مدیریت انتخابات- نسبت به انتخابات ریاستجمهوری، تمثیل بهتری از حضور نیروهای اجتماعی، اقوام و مذاهب جغرافیای رنگینکمانی افغانستان است. حضور نمایندههای طیفهای مختلف مردم در پارلمان، بهخوبی توانسته حضور همگانی را در خانهی ملت نمایش دهد. انتخابات پارلمانی در دورههای گذشته، بهسان انتخابات ریاستجمهوری با اتهام تقلب همراه بوده است و حتا انتخابات ولایتی چون غزنی در دو دور انتخابات گذشته مسألهساز شده است؛ طوریکه قرار شده است که انتخابات پارلمانی این ولایت در اخیر، با انتخابات ریاستجمهوری به صورت همزمان برگزار شود. صرف نظر از حواشی بهوجودآمده پیرامون انتخابات مجلس نمایندگان، مسألهی مهم دیگر، انتخاب هیأت رییسهی این نهاد مهم قانونگذاری بوده است که با رقابت احزاب، گروهها و اقوام افغانستان گره خورده است. در دورهی گذشته رقابت بین عبدالرب رسول سیاف و محمد یونس قانونی به جایی نرسید که کبوتر اقبال بر شانههای عبدالرؤوف ابراهیمی نشست. ریاست ابراهیمی؛ اما همیشه با انتقادهایی روبهرو بود. به هر صورت این دوره با تمام فراز و نشیبهایش به پایان رسید و پارلمان هفت ماه پس از برگزاری انتخابات افتتاح شد. نتایج انتخابات جدید که چهرههای جدیدی را به مجلس نمایندگان معرفی کرده است؛ امیدهای تازهای را خلق کرد که شاید این دور پارلمان، با نمایندگانی مسئولیتپذیرتر و آگاهتر مواجه خواهیم بود و این قوهی مهم خواهد توانست به درستی در مقابل وضعیت شکنندهی کشور ادای دین کند. هرچند هنوز خیلی زود است که دربارهی عملکرد پارلمان جدید قضاوت کنیم؛ اما کاندیداهای دور اول ریاست پارلمان نشان داد که پارلمان جدید، نخستین قدم را محکم برنداشته است. حضور چهرههای ضعیف در انتخابات ریاست پارلمان، بیانگر این است که پارلمان جدید از حضور چهرههای آگاه و مطمین رنج میبرد و یا حداقل میتوان گفت که چهرههای مطرحی جرأت کاندیدا شدن را نداشتهاند. پرواضح است که رییس پارلمان نقش بهسزایی در معرفی پارلمان کشور و تعیین جایگاه آیندهی این قوه در مسایل مهم ملی دارد. حضور رییسی ضعیف و بدون برنامه میتواند که جایگاه قوهی مقننه را به شدت خدشهدار کند. افکار عمومی مردم در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که اکثریت کاربران این شبکهها، کاندیداهای کنونی را فاقد ظرفیت، درایت و شایستگی ریاست این قوهی مهم میپندارند. تقسیم آراء بین چهار کاندیدای دور اول انتخابات ریاست پارلمان، واقعیت تلخی را نمایان میسازد که سیاست کشور به صورت خطرناکی تباری شده است. چنین وضعیتی از دو منظر میتواند به وجههی پارلمان ضربههای مهلکی وارد کند. از یکسو، اختلاف دیدگاههای تباری در پارلمان، خانهی ملت را به محل درگیری و مناقشهی تباری مبدل خواهد ساخت و از طرف دیگر، اعمال نفوذ قوهی مجریه بر این قوه را افزایش خواهد داد.
در دوم انتخابات ریاست پارلمان، میر رحمان رحمانی، با ۱۲۳ رأی از رقیب خویش، کمال ناصر اصولی پیشی گرفت. هرچند این انتخابات هم با اعتراض کمال ناصر اصولی مواجه شده است؛ اما به نظر نمیرسد که این اعتراض در نتیجهی نهایی تأثیر داشته باشد. کمال ناصر اصولی که سابقهی حمله به برخی از اقوام افغانستان را در رسانههای گروهی در کارنامه دارد، نتوانست که از نمایندگان پارلمان، رأی کافی اخذ کند و این مسأله باعث شد که موجی از خوشبینی در مورد پارلمان جدید در افکار عمومی کشور ایجاد شود. نتیجهی انتخابات ریاست مجلس نمایندگان، یک بار دیگر بارقهای از امید را روشن کرده است که پارلمان کشور میتواند بر فضای دو قطبی کشور، حداقل در درون پارلمان نقطهی پایان بگذارد و به محلی برای نقطهی وصل اقوام افغانستان مبدل شود.
مسألهی مهم دیگر، آیندهی این پارلمان در صورت توافق با طالبان و ایجاد سامان سیاسی جدید است. اگر طالبان با امریکاییها و دولت افغانستان بر سر تقسیم قدرت به توافق برسند؛ سهم آنان از مجلس نمایندگان چگونه ادا خواهد شد؟ این پرسش هنوز جواب مشخصی ندارد. سکوت احزاب و گروههای سیاسی در رقابت دور اول انتخابات ریاست پارلمان این شائبه را تقویت کرده است که شاید صنف سیاسی کابل، به آیندهی پارلمان کشور به دیدهی تردید مینگرد. به صورت قطع نمیتوان گفت که در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح و توافق احتمالی طالبان با دولت، سرنوشت پارلمان چگونه رقم خواهد خورد؛ اما اگر فرض را بر این بگذاریم که پارلمان کنونی در آینده به نقشآفرینی ادامه خواهد داد؛ باید چهرهای جدید با رویکردی جدید از خود به نمایش بگذارد. نمایندههای پارلمان باید نشان دهند که خانهی ملت، محل وفاق و وحدت ملی مردم افغانستان است و تنشهای موجود فضای سیاسی کشور نباید در درون این خانه نفوذ کند. نسل جدید پارلمان افغانستان باید به این نکته توجه داشته باشند که در وضعیت شکنندهی اجتماعی- سیاسی افغانستان، مسؤولیت بزرگی را برعهده دارند. پارلمان جدید، برعلاوهی مسؤولیتهای قانونی خویش، مسؤولیت دیگری را هم بر دوش میکشد. این پارلمان باید به نماد وحدت مردم افغانستان تبدیل شود و در آشفتهبازار سیاست افغانستان نماد قابل اتکایی برای همهی مردم افغانستان بهشمار آید. اگر نمایندههای مردم در پارلمان کشور، نتوانند همدیگرپذیری و وفاق را در درون خانهی ملت نهادینه سازند، در مقابل خدا، مردم و تاریخ این جغرافیای دردمند پاسخگو خواهند بود.