استانبول جایگزین دوحه

صبح کابل
استانبول جایگزین دوحه

نویسنده: ایمان نوری – دانشجوی روابط بین‌الملل

مردم در تقلای زنده ماندن و برای فرار از گرسنگی، فرزندان و گرده‎های‌شان را فروختند تا شکم‌شان سیر شود، آیا با این حال امید داشتن برای فردای بهتر مضحک نیست؟
جدا از این‌که در درون سیستم حکومت چه می‌گذرد، مردم از داستان جنگ و صلح افغانستان به‌گونه‌ی کامل واقف شده‌اند. کافی است سری بزنید به سخنرانی معاون اول رییس‌جمهوری، امرالله صالح در سالیاد مارشال محمد قسیم فهیم که افشاگری‌های حساسی را به زبان آورد و نیت پاکستان و طالبان را آشکار ساخت.
امرالله صالح در سخنانش واضح ساخت که طالبان، پاکستان و امریکا در حقیقت چه می‌خواهند و به‌دنبال چه هستند، صلح آمرانه به گفته خودش که در نامه آنتونی بلینکن نوشته شده بود و صلح یک‌طرفه با طالبان که خاک افغانستان را به حوزه نفوذ پاکستان مبدل خواهند ساخت. خلاصه این‌که وی چیزهایی را به زبان آورد که امریکایی‌ها انتظارش را نداشتند. صراحت لهجه و فوریت دیپلوماتیکی در نوشته‌های وزارت خارجه امریکا هم کم‌کم نشان می‌دهد که امریکایی‌ها حوصله‌شان سر رفته است. کشورهای منطقه هم از همین حالا پیام‌های‌شان را به امریکا رسانده‌اند آن‌هم این‌که: نقشه صلح برای افغانستان بر طبق میل شما و پاکستان پیش نخواهد رفت.

چرا حکومت انتقالی و مشارکتی این‌قدر حساسیت‌زا شده است؟
حکومت وحدت ملی در پنج سال اولش طرحی را برای نجات از وضعیت بحران، روی کاغذ نداشت و یا هم روی کاغذ نمی‌آورد و به قانون اساسی‌ای که بربادرفته بود متکی بود. تقلب سال ۲۰۱۴ آقای غنی را به صحنه آورد و تقلب سال ۲۰۲۰ مراسم تحلیف دو سره را به میان آورد. دیری نپایید که بحث صلح روی کار آمد و مردم قبل از قبل، از ورود طالبان به قدرت نگران بودند. خلیل‌زاد از همان اول صحنه در کمین نشسته بود.
حکومت مصروف زد و بندهای داخلی شد و کلید هماهنگی با منطقه را نچرخاند. طالبان با اعلام موجودیت‌شان رفتند از نام افغانستان این هماهنگی را تا سطح روسیه و ایران و چین انجام دادند تا آنکه مسکو و سپس دیگر کشورهای منطقه از آنان میزبانی کرد، ضمیر کابلوف و عباس عراقچی پیام دولت‌شان را برای آنان گفتند.
وقتی رییس‌جمهور حصارهای ارگ را با قفل‌های سنگین قومیت و انحصارطلبی بست، اسلام‌آباد سیاست‌مداران کابل را به‌طرف خود کشاند. شاه محمود قریشی بسیار حساب‌شده وارد عمل شد.
تمام حساسیت‌ها روی این است که چرا یک اتحاد ملی و مورد نظر در داخل افغانستان تا هنوز به وجود نیامده است؟ و دوم اینکه چرا امریکایی‌ها واقعیت‌های افغانستان را از عینک و کفش پاکستانی‌ها به تحلیل می‌گیرند؟ حساسیت دیگر این است که امریکا در براندازی و تخریب و تجدید ساختن استعداد بالایی دارد، اما در بازسازی و ملت‌سازی از استعداد چندانی برخوردار نیست. البته در مورد دوم پرسش‌ها و استدلال‌های بی‌شماری مطرح است یکی هم آنکه: امریکا برای ملت‌سازی نیامده، بلکه برای حفظ جایگاه و حضور و قدرت‌نمایی خود را وارد کشورهای مورد نظرش شده است که یکی از آن افغانستان است.
نسل نوین افغانستان تجربه افغانستان ۲۰۰۱ و عراق ۲۰۰۳ را کاملاً به یاد دارند. آن‎چه با نظام‌های مقتدر افغانستان و عراق صورت گرفت، از یاد مردم فراموش‌شدنی نیست.
سیاست آنان افغانستان را چند تکه کرد، تکه‌هایی که ممکن است هیچ‌وقت سر جایشان برنگردند.

نشست استانبول در ماه اپریل برگزار می‌شود
دکمه ضرب‌الاجل خلیل‌زاد برای حکومت از همین حالا زده شد، سرانجام کشورهای اصلی و محوری دخیل در روند صلح افغانستان شناخته شدند: امریکا، روسیه، چین، هندوستان، ایران، ترکیه و پاکستان. این کشورها حرفه‌ای نهایی‌شان را به همدیگر خواهند گفت.
جمهوریت در مقابل طالبانی که از سوی کشورهای منطقه به شمول پاکستان مشروعیت داده شدند، یک‌بار دیگر به مذاکره خواهد نشست. دوحه رنگ می‌بازد و استانبول و مسکو می‌خواهند نقشه‌های‌شان را برای آینده افغانستان رونمایی کنند. نقشه‌هایی که شاید جنبه یک‌طرفه تأمین منافع را داشته باشد تا اینجای کار تاریخ نشان داده که هیچ‌کدام مدل‌های بیرونی جهت یافتن راه‌حل برای افغانستان کارا و مفید نبوده‌اند الی یافتن یک مدل داخلی و ملی.

اما نشست ترکیه چگونه یک نشست خواهد بود؟
نشست صلح در ترکیه یکی از سرنوشت‌سازترین نشست برای افغانستان خواهد بود.
این نشست را ترکیه با حضور سران طالبان و سران جمهوریت امریکا در ماه اپریل برگزار می‌کند. مسئولیت برگزاری و مدیریت این نشست را سازمان ملل متحد به عهده دارد تا کشورهای همسایه با افغانستان و قدرت‌های منطقه دخیل در روند صلح کشور شامل روسیه، هند، چین در این نشست شرکت کنند. اتحادیه اروپا در پهلوی امریکا مطمئناً از شرکت‌کنندگان نشست پیشرو در استانبول خواهد بود.
توافق بر سر یک دولت مشارکتی از همه طرف، هدف اصلی این نشست است. بنیاد و تهداب این توافق را طرح ارایه شده از سوی خلیل‌زاد و امریکا تشکیل می‌دهد که در اختیار طالبان و سیاستمداران زیر چتر جمهوری اسلامی به شمول رییس‌جمهور غنی گذاشته شده بود.
کشور ترکیه نقش تسهیل‌کننده و میانجی را در این نشست ایفا می‌کند. این کشور با داشتن رابطه‌ی نزدیک با قطر و پاکستان به‌عنوان کشورهای میزبان طالبان می‌تواند نقش قابل‌ملاحظه و تعیین‌کننده داشته باشد اما پرسش اینجاست که آیا این رابطه می‌تواند نشست را به‌سوی توافق ببرد یا خیر؟
امریکایی‌ها برای انجام و نتیجه این توافق، مصمم هستند تا راه بیرون شدن‌شان از جنگ افغانستان مساعد شود البته نه به‌صورت کل. امریکا برای به نتیجه رساندن این توافق به‌خصوص بر دولت افغانستان سه ابزار فشار در دست دارد:
۱: فشار دیپلوماتیک
۲: فشار از طریق کاهش کمک‌های مالی
۳: فشار از طریق کاهش و حتا توقف حمایت‌های نظامی.
اگر امریکا افغانستان را ترک کند، آیا کدام کشور دیگر جای امریکا را در کمک‌های مالی و نظامی با آن هزینه‌های هنگفت پر خواهد کرد؟
آیا هند، روسیه و ایران با اقتصادهای نه‌چندان قابل‌ملاحظه‌شان حاضر خواهند شد تا به حد امریکا برای دولت افغانستان کمک مالی و نظامی فراهم کنند؟ آیا تضمینی بر ادامه کمک‌های همیشگی‌شان به افغانستان وجود دارد؟

یک توصیه اصولی و راهبردی
افغانستان در یک محاصره گیر مانده است، این حلقه محاصره به‌مرور زمان تنگ و تنگ‌تر می‌شود. چیزی که بسیار مهم است این است که اگر حکومت نامه امریکا را کورکورانه بپذیرد، کشور وارد جنگ خواهد شد و همین‌طور اگر حکومت کورکورانه جواب رد به امریکا بدهد بازهم کشور وارد یک جنگ وحشتناک خواهد شد.
پیش‌ازاین تمام فرصت‌های نهایت مهم از دست حکومت رفت، دیگر گزینه‌ای برای حکومت نمانده است، حالا اگر بعد از مذاکرات استانبول، طالبان بازهم به جنگ ادامه دادند، حکومت باید اقدامات ذیل را روی میزش بگذارد:
۱: برای همیشه درب گفت‌وگوها با طالبان را ببندد و هیئت‌های گفت‌وگو کننده‌اش را فرا خواند.
۲: باقیمانده زندانیان طالب را در جاده‌ها حلقه آویز کند.
۳: مدرسه‌های گشایش‌یافته پاکستان و عربستان را ببندد.
۴: جلو تبلیغ ملاهای افراطی را بگیرد.
۵: توده‌ها را مسلح بسازد، برایشان واقعیت را بازگو کند و از مردم بخواهد تا در مقابله با طلب و تمام گروه‌ها برخیزند و با دولت همسو باشند.
۶: به مردم هشدار داده شود که از حمایت، جا، نان و پناه دادن به طالبان دست بردارند یا توأم با طالب نابود شوند.
۷: حملات هوایی و زمینی گسترده را بر ضد طالبان سازمان‌دهی کنند.
۸: هر جناح و هر مقامی که همسو و همدست طالب است را بی‌مدارا محکوم به مرگ کنند.
۹: حکومت باید به حالت آماده‌باش و تهاجمی درآید.
۱۰: در پهلوی روابط استراتژیک با ایالات‌متحده امریکا به‌عنوان قدرت درجه‌یک جهانی، نزدیکی هرچه بیشتر با هندوستان و روسیه نیز می‌تواند برای منافع ملی افغانستان علیه پاکستان کارساز باشد؛ اما امریکا برای افغانستان باید اولویت باشد و در حلقه اول سیاست خارجی‌اش باشد.
۱۱: بیشترین بودجه‌های هنگفت برای دو نهاد کشور باید هزینه شود: اول ارتش و دوم آموزش‌وپرورش. نهاد اولی امنیت کشور را تأمین می‌کند و نهاد دومی نسل نوین و سرمایه‌های کشور را تربیت و آماده می‌سازد.
۱۲: آب‌های کشور، معادن و آثار تاریخی به‌عنوان سه فاکتورهای اصلی سرمایه‌های افغانستان باید حفظ، مدیریت و تقویت شود.
۱۳: در عرصه ادبیات، آزادی بیان، مطبوعات و اشتغال‌زایی باید توجه جدی و جدی صورت بگیرد، این‌ها بدیل ندارند و نخواهند داشت.
۱۴: باید با قوت‌های بزرگ نظیر روسیه و چین و قدرت‌های منطقه‌ای نظیر هندوستان و ایران باید نشسته‌ای متعدد برگزار شود جهت گشایش فصل نوین روابط خارجی مبتنی بر موقعیت حساس و بی‌نظیر جغرافیایی افغانستان و اهمیت وجود این کشورهای قدرت‌های بزرگ و متوسط.
۱۵: حریم هوایی و زمینی کشور باید به گونه بی پیشینه حراست و رصد شود.
۱۶: صادرات مواد مخدر به گونه قانونی باید در کنترل دولت قرار بگیرد، افغانستان از این طریق ثروت بزرگی به دست می‌آورد. مواد مخدر بزرگ‌ترین عامل جنگ افغانستان تا اینجای کار بوده است.
۱۷: دستگاه اطلاعاتی کشور به‌مثابه چشم و گوش و اعصاب همان کشور است، باید در این قسمت کار بنیادی صورت بگیرد.
۱۸: ارزش‌ها و خطوط سرخ باید ترسیم شود و عبور از آن باید به معنی حمله به کشور تلقی شده و همه باید به مقابله برخیزند.
۱۹: در مورد خط تحمیلی دیورند بر ضد پاکستان باید لابی‌گری جهانی صورت بگیرد و در مورد ترسیم مجدد مرز میان این دو کشور مذاکره صورت گیرد، سپس قطع روابط دیپلماتیکی و قطع روابط اقتصادی با این کشور روی دست گرفته شود تا به تولیدات داخلی و خودکفایی داخلی رسیدگی صورت بگیرد.

چه اتفاقی در شرف وقوع است؟
اگر میان قدرت‌ها پیمانی در استانبول در کار باشد، به امضای صالح نیاز نخواهد بود. فکر می‌کنم جای این انقلابی‌گری‌های آقای صالح همان زمان انتخابات بود. آقای صالح این فرصت را داشت که در بزنگاهِ تاریخ تقلب را نپذیرد تا چرخش قدرت سیاسی در تاریخ اتفاق بیفتد؛ اما او نه‌تنها در پای یک تقلب تاریخی امضا کرد، بلکه حتا در سخنرانی انقلابی اکنون خود آن تقلب تاریخی را انکار کرد. دردناک‌تر این‌که فرهنگی‌ها و تحصیل‌کردگان در این منجی نمایی پیشگام‌اند و آن‌قدر بی حافظه عمل می‌کنند که حتا دیروز خود را هم به یاد نمی‌آورند. به‌اصطلاح ساده‌تر: جوانان امروز، استقلالیت فکری ندارند و نمی‌توانند مستقلانه عمل کنند.

کشور در حساس‌ترین لحظاتش قرار دارد
از سالیان سالی که بالای افغانستان فکر می‌کنم، نمی‌دانم افغانستان تاوان کدام اعمالش را از گذشته‌های دور تا حالا می‌پردازد. پرسش‌های زیادی در ذهنم خطور می‌کند که مرا می‌هراسانند و هرازگاهی به موارد و داستان‌های تاریخی‌ای خیره می‌شوم که باورش برایم سخت تمام می‌شوند، اما حقیقت دارند. از کور کردن و کشیدن چشم برادر از حدقه به‌خاطر قدرت تا حیله و نیرنگ قرآنی و مُهر بالای قرآن و سوگند شکنی‌های وحشتناک و نابخشودنی که هرکدام محور قتل‌های زنجیره‌ای بودند که گذشت و تمام شد.
می‌خواهم بگویم در موقعیتی قرار داریم که بسیار حساس و سرنوشت‌ساز است. خیلی‌ها ناامید شده‌اند، اما اگر هر چیزی از دل این بحران بیرون شود ضمانتی نیست که آیا در آن حداقل آرامش مردم خواهد بود؟ چرا چنین چیزی را میگویم؟ تاریخ افغانستان را که مطالعه کنیم به‌هیچ‌عنوان رسیدن به این مرحله را تا حال تجربه نکرده‌ایم،
موقعیت حساسیت‌برانگیز جغرافیایی افغانستان پای قدرت‌های بزرگی مانند بریتانیای کبیر، شوروی سابق و حالا ایالات‌متحده امریکا را به افغانستان کشاند.
افغانستان وارد یک فضای جدید سیاسی شده است
حالا اسم وضعیت آینده را هر طوری که دوست دارید نام بگذارید؛ مشارکت متعادل، شراکت سیاسی، تقسیم عادلانه قدرت، حذف سیاسی، جنگ داخلی و…
با ورود طالبان به قدرت آینده افغانستان، صفحه جدید باز خواهد شد و افغانستان وارد یک دنیای سیاسی جدید خواهد شد. تعاریف، متغیرها، افکار، دیدگاه و باورها در حالی که در صدسال تغییر نکرده بودند، این بار یک‌سره و یک‌شبه تغییر می‌کنند.
دیر یا زود خائن و صادق به وطن را زمان و تاریخ یکجا باهم آشکار خواهد ساخت.