در حالی که چند ساعتی تا ختم موعد قانونی کمپاینهای انتخابت ریاستجمهوری باقی نمانده است، واکنشهای موافق و مخالف شهروندان نسبت به کاندیدای مورد نظر شان و کاندیدانی که از نگاه آنان مورد قبول نیست؛ از تعریف و یا نقد برنامههای سیاسی این نامزدان، کارکرد شان در گذشته و برخورد طنزآمیز با برخی از ادعاهای آنان تا واکنش حضوری در تجمعات انتخاباتی و پاره کردن عکسهای برخی از نامزدان از طرف هواداران نامزدان دیگر را، در بر گرفت.
هزاران پست در شبکههای اجتماعی در پیوند به تبلیغات انتخاباتی نشر و بازنشر شد که خوشبینانهتری این پستها تعریف و تمجید از طرف هواداران تیمها بود و ناخوشبینانهترین آن واکنشهای طنزآمیز علیه تیمهای دیگری بود که از طرف هواداران برخی از تیمهای انتخاباتی نشر و بازنشر شد که با استفاده از آزادی بیان تا حد حتک حرمت و تاختن در حریم شخصی و شخصیتی نامزدان نیز پیش رفت.
اما در این نوشته، سعی دارم به علل واکنش مردم که با پاشیدن «رنگ سرخ» روی عکسها و شعارهای انتخاباتی یکی از این نامزدان «گلبالدین حکمتیار» نشان داده اند، بپردازم و این واکنشها را که امری سازمانیافتهتر از واکنشها در شبکههای اجتماعی است، مورد بررسی قرار بدهم.
در کابل و برخی از شهرها دیگر افغانستان، شهروندانی با پاشیدن رنگ سرخ روی عکسها و بنرهای تبلیغات انتخاباتی آقای حکمتیار، به کاندیداتوری وی اعتراض کرده اند. به باور من؛ منشا این عملکرد را در سطحیترین برداشت، میتوان در سه مورد جستوجو کرد که چندان به تبلیغات انتخاباتی و واکنشهای هواداران برخی از تیمهای انتخاباتی که در مقابل تیمهای رقیب شان انجام میدهد، ندارند.
۱: افرادی که با پاشیدن «رنگ سرخ» روی عکسهای گلبالدین حکمتیار واکنش نشان داده اند، تا این که به دنبال رقابتهای انتخاباتی دست به این کار زده باشند؛ به نظر من، تصفیه حساب شخصی داشته اند که بی ارتباط به چهار دهه جنگ آقای حکمتیار در صف نیروهای تروریستی علیه نظام افغانستان و شهروندان آن نیست؛ چون در انتخابات پیش رو، حکمتیار در سطحی نیست که رقیبان انتخاباتی او ترسی از برنده شدن او داشته باشند و در پی تخریب وی آستین بالا بزنند.
پاشیدن رنگ سرخ روی این عکسها، با این که شعارهای انتخاباتیای مبنی بر مردمسالاری روی این بنرها به نشر رسیده است، بیانگر این است که واکنشگران مقابل این عکسها، طی عملکردی سازمانیافته، دست به چنین اقدامی زده اند و انتخاب «رنگ سرخ»، این را بازگو میکند که این افراد خواسته اند، نشان بدهند که هنوز چهرهی حکمتیار را آلوده به خون میبینند و حکمتیار نمیتواند چهرهی سرخش را که خون هزاران انسان را میتوان در آن دید، با نقابی به نام کاندیداتوری در یک نظام دموکراتیک پنهان کند و مردم از پشت این شعارهای شهروندمحور، همچنان میتوانند خونی که آقای حکمتیار ریخته است را در چهرهی او ببینند.

۲: این واکنشهای سازمانیافته که همراه بوده است با پاشیدن رنگ روی عکسهای او و چاپ کاریکاتورهایی از وی در برخی از شهرهای افغانستان، از جمله کندهار، و نوشتن جملاتی از قبیل این که «رأی به حکمتیار، رأی به سفیر آی اس آی است» و «اعوذ بالله من الپاکستان الرجیم»، بیانگر این است که مردم افغانستان و دست کم افرادی که دست به چنین اقدامهای نمادشناسانه علیه حکمتیار زده اند، بر این باور استند که حکمتیار نه تنها در گذشته با فرمایش استخبارات منطقه و جهان در افغانستان خونریزی به راه انداخته است که او، همین حالا هم رابطهی عمیقی با گروههای بنیادگرایی اسلامیای دارد که با توجیه نسخهی اسلام سیاسی بازتولیدشده توسط استخبارات منطقه و جهان، جنگ در افغانستان را جهاد میپندارند و این کشور را دروازهی بلامنازع رفتن به بهشت میدانند.
این که جنگ افغانستان جنگ استخباراتی است و ربطی به اسلام جز دستمایه قرار دادن آن ندارد، بر همگان روشن است؛ موضوعی که یک روز پیش از طرف عمرانخان، نخستوزیر پاکستان، به صراحت اعتراف شد و گفته شد که آی اس آی پاکستان، القاعده را تربیه و برای جنگ در افغانستان فرستاد.
۳: به باور شهروندان افغانستان و به خصوص کابل که حکمتیار را یکی از مهرههای مهم تداوم جنگ استخباراتی منطقه در افغانستان میدانند، حضور آزادانهی حکمتیار و بخشش جنایتهایی که به نام او در افغانستان انجام شده است، نادیده گرفتن خون هزاران انسانی است که مدعی اند طی چند دهه توسط او ریخته شده است. این واکنشها نه تنها امروز، بل زمانی که حکمتیار با استقبال با شأن و شوکت دولت وارد کابل شد، از طرف عدهای از فعالان مدنی و اجتماعی راه انداخته شد و برخی گروههای مدنی با نقاشی عکسهایی از حکمتیار و دیوارنگاریهایی با عنوان «قصاب کابل»، به حضور بدون محاکمهی او در کابل اعتراض کردند و خواستار این شدند که دولت با بخششهای این چنینی، نباید خون هزاران انسان بیگناهی را که ریخته شده است، نادیده بگیرد.
خونی که امروز این شهروندان با پاشیدن «رنگ سرخ» روی عکسها و شعارهای انتخاباتی حکمتیار، سعی در بزرگنمایی آن دارند و تأکید دارند که مردم افغانستان با وجود همه اتفاقهای ناگواری که هر روز زندگی شان را میگیرد، هنوز به قدر کافی حافظهی تاریخی دارند و دشمنان دیروز شان را که امروز با نام دیگری وارد جریانهای سیاسی شده اند، فراموش نمیکنند.
آنچه در این واکنشها و خصوصا کاریکاتورهایی که توسط برخی از شهروندان کندهار از آقای حکمتیار چاپ و در خیابانها نصب شده است، نشان میدهد، این است که مرد افغانستان در هر نقطهی این سرزمین، به درکی از شناخت دوست و دشمن شان رسیده اند؛ به درکی از واکنشهای مدنی در جهان امروز که کاریکاتور یکی از ابزار مهم این واکنشگری مدنی است.