«ماروین واینباون» و «شانتی دِسوزا»
منبع: دیپلومات
برگردان: ابوبکر صدیق
چشمانداز پایان دادن به تنشهای افغانستان هیچگاه بهصورت عمیق مورد کنکاش قرار نگرفته است، حتا چند ماه پس از آغاز مذاکرات صلح اکنون این روند دچار رویکرد جدید سیاسی شده است.
دلایل متفاوتی اشاره میکند که طالبان به موضوعاتی که در توافقنامه دوحه تعهد کردهاند، هیچ نوع پایبندی نشان نمیدهند، این گروه به خشونتها ادامه داده و از آتشبس در جریان مذاکرات سر باز زدند و جنگ خونین تا هنوز ادامه دارد.
یکی از موارد کلیدی میان طرفهای مذاکرهکننده – هیئت طالبان و دولت افغانستان- نوعیت نظام آینده است؛ گروه طالبان طرفدار حضور نیروهای امریکایی در نظام آینده افغانستان نیستند. در توافقنامه فبروری ۲۰۲۰ اشاره شده است که تا ماه اپریل تمام نظامیان امریکایی افغانستان را ترک کنند.
ترک نیروهای امریکایی زمینه را برای طغیان سیاسی طالبان بیشتر فراهم میکند؛ زیرا طالبان اعتقاد دارند، اگر روند مذاکرات صلح نتیجهای را بهدنبال نداشته باشد، در میدان جنگ پیروز خواهند شد.
این در حالی است که روند صلح افغانستان با بنبستهای زیادی مواجه است. با تمام چالشها، مردم افغانستان و جامعهی بینالمللی به نتیجهی این گفتوگوها چشم دوختهاند.
این مسلم است طالبان از طریق جنگ نمیتوانند پیروز شوند و تنها گزینهای که میتواند طالبان و حکومت افغانستان را باهم به توافق نزدیک سازد، دیپلوماسی و گفتوگو است.
پیشنهاد و پیشبینیها این است که طالبان از رویکرد نظامی دست بردارند و دیپلوماسی را در پیش گیرند؛ اما طالبان از نگاه ایدیولوژیک به غیرنظامی شدن باور نمیکنند و اعتقاد چندانی به مذاکرات صلح ندارند. نتیجهی چنین مذاکراتی همه را در حیرت فرو برده است.
ممکن است روند مذاکرات چند سال و ماه را در بر بگیرد تا موارد اختلافی از میان برداشته شود؛ زیرا دور نخست گفتوگوها چنین تجربهای را داشت و در دور تازه، همچنان این روند ادامه خواهد داشت.
در حالی که طالبان اکنون چشم به ادارهی بایدن دوختهاند؛ زیرا احتمال دارد که بایدن فرمان ابقای نظامیان بیشتر را در افغانستان صادر کند. این در حالی است که سخنگویان طالبان به وضاحت اعلام کردهاند که هر عملی فراتر از توافقنامهی طالبان – امریکا میتواند سبب شکست روند مذاکرات صلح شود و این برای دولت افغانستان سنگین تمام خواهد شد.
نتیجه شکست روند صلح، ممکن است واکنشهای منفی را میان تودهها و قشر سیاسی در جامعهی افغانستان ایجاد کند، در آن صورت تنها جامعهی بینالمللی است که باید روی سرنوشت حکومت غنی و جمهوری اسلامی افغانستان تصمیم بگیرد.
در صورت شکست روند صلح، تنها تکیهگاه دولت افغانستان نیروهای امنیتی – دفاعی است. دولت به این عقیده است که در عدم موفقیت مذاکرات صلح، نیروهای امنیتی – دفاعی میتوانند از دولت افغانستان در برابر افزایش حملات طالبان دفاع کنند.
نیروهای امنیتی افغانستان آموزش عالی دیدهاند و نیروهای هوایی توانستهاند که طالبان را در ساحات زیر کنترلشان هدف قرار دهند؛ اما قطع شدن کمکهای خارجی و حمایتهای هوایی روی انگیزهی نیروهای امنیتی – دفاعی تأثیر منفی خواهد گذاشت. این امر منجر به افزایش تلفات نیروهای امنیتی خواهد شد و در چنین شرایطی، احتمال سقوط نظام و آغاز جنگ داخلی وجود دارد.
در حالی که روند صلح، دو دستگی را میان نخبگان سیاسی افغانستان ایجاد کرده است؛ شکست این روند منجر به چنددستگی در میان جامعهی افغانستان خواهد شد؛ ولی تنها راهی که میتواند از اینهمه آشوب جلوگیری کند، موفقیت روند صلح افغانستان است.
برخی از فرماندهانی که گروه نظامی دارند، میتوانند در برابر طالبان بجنگند؛ ولی رهبری حکومت را متهم به شکست روند مذاکرات صلح خواهند کرد.
شکست روند صلح تنها چالشی نیست که غنی و عبدالله بهتنهایی آن را مدیریت کنند. شماری، بهشمول گلبالدین حکمتیار با طالبان برای ایجاد امارت ۱۹۹۰ خواهند پیوست. جریانی که همه از دوباره حاکم شدن آن نگرانی دارند.
تکرار فاجعه نابودی چرخهی اقتصادی سال ۱۹۹۰ سبب خواهد تا میلیونها تن کار خود از دست بدهند. در چنین شرایطی یک بخش بزرگ قشر تحصیل کرده، افغانستان را ترک خواهد کرد. زمینههای کاری برای نهادهای بینالمللی و خارجی تنگ خواهد شد و اقتصاد مردم سقوط خواهد کرد.
در حاکمیت طالبان، هیچ حقوق مدنی و مردمسالاری وجود ندارد. حق انتخابات و مردمسالاری از دست مردم عامه بیرون در انحصار چند آخوند قرار خواهد گرفت. قتلهای هدفمند اخیر نشان میدهد که طالبان به آزادی بیان و آزادی مدنی نیز اعتقادی ندارند. در صورت حاکمیت طالبان، قانون ۱۹۹۰-قانونی زیر عنوان شریعت اسلامی که در آن زنان اجازه آموزشوپرورش را ندارند و تماشای تلویزیون و شنیدن رادیو جایز نیست- تکرار خواهد شد.
حقوق زنان و همچنان دستآوردهای ۱۹ سال اخیر در صورت حاکمیت طالبان از بین خواهد رفت. طالبان همواره تأکید داشتهاند که یک قانون اسلامی کامل را ایجاد میکنند و تنها کسانی در این نظام جای دارند که طبق قانون اسلامی قدم بر دارند.
در نظام طالبان جایگاهی برای نخبگان سیاسی افغانستان وجود ندارد. طالبان، کسانی را که در پشتیبانی از حکومت فعلی ایستادهاند بیرون خواهند راند.
هزارههای شیعه یکی از قبیلههای افغانستان است که در ۱۹۹۰ مورد خشونت قرار گرفتند، بر همین مبنا، هزارهها، ازبیکها و تاجیکها برای دست یافتن طالبان به قدرت رضایت ندارند.
افغانستان بدون یک حکومت قانونی میتواند مکانی امن برای گروههای تروریستی، مانند القاعده و داعش شود. اجماع منطقهای میتواند به روند صلح افغانستان کمک کند.
کشورهای منطقه که در سال ۱۹۹۰ به اساس منافعشان در افغانستان از طرفهای مختلف حمایت میکردند. حمایت پاکستان از طالبان روشن است؛ اما اکنون روسیه و ایران نیز همکاری نزدیکی با طالبان دارند.
رقابت هند و پاکستان و چین سبب شده است تا هند با طالبان کمتر نزدیک باشد. در صورت سقوط نظام فعلی افغانستان و احتمال جنگی داخلی، هند در برابر گروههایی قرار خواهد گرفت که چین و پاکستان از آن حمایت کنند.
در حالی که همه شهروندان افغانستان به مذاکرات دوحه امید بستهاند؛ اما ناکامی این روند میتواند روی زندگی جامعهی فعلی افغانستان تأثیر منفی بگذارد. افزایش خشونتها و همچنان ناامنیها، شهروندان را بر سر دوراهی قرار داده است؛ اگر صلح موفقیت بهدنبال دارد، پس چرا آتشبس ایجاد نمیشود و اگر صلح موفق نشود، آینده چه میشود؟