مجلس نمایندگان؛ فرصتی برای جولان تاجران

نیما کاوه
مجلس نمایندگان؛ فرصتی برای جولان تاجران

این دور از انتخابات پارلمانی افغانستان، شاید بیشترین اعضای تاجر را در خود جا داده باشد؛ این در حالی است که سال‌های قبل نیز، چنین بوده و نامزدان پارلمانی یا قبل از وکالت مشغول تجارت بوده و با آمدن در پارلمان کشور به کار تجارتی خود رونق بخشیده‌ اند و یا هم پس از آمدن در پارلمان، شوق تجارت را به عهده گرفت ‌اند. اگر به نوشته‌های نویسندگان و خبرنگاران در طول زمان‌های مختلف و دوره‌های پارلمانی کشور نگریسته شود، خواهیم دید که شکایت‌ها بیشتر روی عدم حضور نمایندگان تاجر در مجلس نمایندگان بوده و یا هم هر بی‌اعتنایی‌ای بیشتر به وکلای تاجر تعلق گرفته است.

در افغانستان، اکثرا دلیل این که تاجران وارد عرصه‌ی سیاست می‌شوند، باج‌گیری‌هایی است که زورمندان در مناطق مختلف فعالیت‌های تجارتی این افراد انجام می‌دهند. در حقیقت نفس حضور وکلای تاجر در مجلس نمایندگان، دست‌یابی به قدرت است و از آن جایی که پول کافی برای کمپاین‌های مختلف و همین‌طور رشوه‌ دادن به دست‌اندرکاران برگزاری انتخابات دارند، به راحتی می‌توانند در کار خود موفق شوند؛ اما باید قبول کرد که این عمل هرگز به قصد خدمت به مردم و وکالت نیست، بل برنامه‌ای تجارتی است تا سیاسی و خدمت سیاسی.

تغییر هویت در افغانستان، چیزی است که برای بسیاری نیاز است. این تغییر در میان سیاست‌مداران بیشتر از همه دیده می‌شود؛ زیرا برای جلب توجه مردم مختلف، دست به شعارهای دروغین می‌زنند؛ اما تغییر هویتی با عنوان تاجر به هویتی با عنوان سیاست‌مدار، نکته‌ای است که بیشتر از همیشه برجسته است. طوری که معنا و مفهومی جامعه‌شناسانه به خود می‌گیرد و بر اساس آن هرگز نمی‌توان اصلیت فرد تغییریافته را دریافت.

تاجرانی که به سیاست رو آورده ‌اند، در کارها و فعالیت‌های شان دست به فعالیت تجارتی می‌زنند و مفهوم معامله در کارهای شان را به معامله‌‌ی سودآور مبدل می‌کنند. سود در هر موضوعی مطرح می‌شود؛ اما نمی‌تواند صرفا مفهوم فردی داشته باشد؛ یعنی وقتی که یک سیاست‌مدار سعی می‌کند کاری سودآور انجام بدهد، هواداران خودش را نیز مد نظر دارد؛ اما کاری که از سوی یک تاجر برای سود‌آور بودن آن کار صورت می‌گیرد، هوادارانی در کار نیست و بیشتر منفعت شخصی مطرح می‌شود.

نظر به آنچه در افغانستان و مجلس نمایندگان کشور دیده شده، ورود تاجران در عرصه‌ی سیاست، مفاهیم زیادی را تغییر داده و سبب شده تا دگرگونی‌هایی که اکثرا نامطلوب هم استند، در سطح اجتماع به میان آید. در سیاست معطوف به سود شخصی یا همان تجارت از راه سیاست، هوادار چیزی شبیه به مشتری است؛ تاجران سعی می‌کنند با ایجاد یک نهاد خیریه، دل مردم فقیر و همچنان متوسط را به دست بیاورند و بر اساس آن برای خود اعتبار مردمی کسب کنند. این اعتبار آنان را در پارلمان، شورای ولایتی و … می‌رساند. در واقع، یافتن چنین قدرتی که از سوی مردم داده می‌شود، تاجر را به موقعیتی می‌رساند که معامله‌ی بهتری را انجام بدهد.

قدرت سیاسی، در عین حال که تاجر را به بازار بهتری نزدیک می‌کند، از شر سیاسیونی که قبلا او را تحت فشار قرار می‌داد، نیز خلاص می‌کند. دیده شده که تاجری پس از حضور در سیاست و مجلس نمایندگان، کم‌کم حتا به عنوان رقیب چنین سیاست‌مداران شناخته شده و توانایی به دست آورده است. باید یادآور شد که اکثرا تاجرانی که وارد سیاست شده ‌اند، مسیر تجارت را نیز به سمت‌وسویی برده که قانونی نیست و تجارت سیاه شمرده می‌شود. این نوع تجارت که البته در میان مردم به عنوان تجارت قابل شناخت نیست، بیشتر مورد علاقه‌ی سیاست‌مداران است. زمانی که تاجر وارد فضای سیاست می‌شود، تازه می‌فهمد که صرفا قدرت قانونی‌ای که به او داده شده، کارایی ندارد و باید وارد سازوکار و قدرت فراقانونی شود.

روی آوردن به تجارت سیاه و یا مافیایی، در کنار منفعت بسیاری که برای تاجر دارد، قدرت بیشتری نیز به وجود می‌آورد. این است که وکیل‌ پارلمان اکثرا متهم به معامله است؛ معامله‌هایی که رفته رفته وارد سودجویی‌های شخصی شده و دیگر آن هویت سیاسی خودش را ندارد. تغییر چهره‌ی سیاست به تجارت و تجارت به سیاست، وهمی به وجود می‌آورد که هوادار و مشتری را نیز از ساحت وجودی و معنایی آنچه که است، خارج می‌کند.

حقیقتا، سیاست و تجارت دو روی یک سکه است و دیگر نمی‌توان به نشست‌ها، معامله‌ها و حتا مجلس‌های رسمی‌ای چون مجلس نمایندگان باور داشت؛ زیرا چنین تصور می‌شود که پارلمان، یک مارکیت معاملات و تعاملات تجارتی است تا مکانی برای قانون‌گذاری.